انجمن شاعران ميت

ساخت وبلاگ
      1- آقا با چهار بچه اش اومده. سه دختر بزرگتر و يك پسر. بزرگترين دختر اسمش "قزبس"‌ ه( دختر بس! زود اعلام كرده)‌. دومين دختر اسمش "تمام" (‌اينجا سعي كرده قاطعيت رو اعلام كنه). سومين دختر اسمش "آخر" انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drnafis بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:58

  من اینو نگم و بمیرم حیفه ! واسه مریض مشکوک به آپاندیست مشاوره جراحی گذاشتم . جراح اومده بالاسرش و داره شرح حال می گیره که همراه مریض میاد توی اتاق و چشمش به  دکتر ما می افته می گه : "آقای دکتر. شمااااایین؟ واااای ! شما پارسال جون داداش منو نجات دادین. خدا خیرتون بده . خدا سلامتی بهتون بده...."اشکی که جمع شده تو چشماش نور رو منعکس می کنه. جراحمون که اولش عصبانی شده بود از این پریدن وسط ویزیتش  حالا چشماش چسبیده به گوشه سمت چپ - بالا و داره به پارسال این موقع فکر می کنه و مریضای بدحال و درب و داغون اون وقت . به جایی نمی رسه . بهم که نگاه می کنه اظهار بی اطلاعی می کنم از این خصوصیاتی که دختره ه انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : اخلاق,قهرمانی, نویسنده : drnafis بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

استاجر که بودیم ،رزیدنت سال چهار جراحی ما ، خیلی شمرده و آهنگین حرف می زد. شل خیلی تعبیر درستی نبود اما نزدیکترین کلمه محسوب می شد. اخلاقش هم یواش و مهربان بود  و صد البته مودب و متین. یک روز که خیلی خسته بود و منتظر مریض که از اورژانس بیاد اتاق عمل ، و هر کسی هم که زنگ زده بود کاری پیش نبرده بود با عصبانیت مخصوص خودش گفت :"گوشی رو بدین به من گرد و خاک به پا کنم". همه گفتیم : "اوه اوه . اون روی سکه رو هم دیدیم !" زنگ زد به اورژانس :" سلام ( همون جور شل !) ... بعله ... بعله ... خب دیگه ... مریض رو بفرستین بیاد دیگه...خدافظ" . بعد رو به جمع گفت : " حساب کار دستشون اومد" ( همون جور شل !) اولین انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : خودمونی,نشو,تماشا, نویسنده : drnafis بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

1- به "مردي كه مي خندد" كه فكر مي كنم، اول از همه يادم مياد كه با چه استرسي دبستاني كه بودم، خوندمش. بعد چند تا صحنه تاثير گذار مثل تريلر فيلم ها مياد جلوي چشمم. يكي يه صحنه محو كه دختره كه كوره توي كشتي از عشق و عاشقيش غصه مي خوره، يكي يه صحنه متروك از قلعه ها كه شخصيت اول كتاب داره مي ره توي قلعه ، يه حوض چند گوش و سرآخر شخصيتي بود كه يك چشمش آبي بود و يك چشمش قهوه اي .  اين آخري خيلي جذاب بود برام. فانتزي كتاب بود. بعدتر فهميدم " سندرم هورنر مادرزادي" همينه. يه چشم آبي مي شه و همون طرف هم نه عرق مي كنه و نه پلكش خوب باز مي شه . تمام فانتزي و حس مرموزم از بين رفت! 2- ترجمه شعري مي خونم كه انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : نبينند,زيبا, نویسنده : drnafis بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

مثلا مثل همین آقایی که یک روز نشست جلوی روم که :"خانوم دکتر، من هیچیم نیست، هیچ بیماری ای ام ندارم، هیچ مشکلی ام ندارم. اومدم واسه م فقط یه چکاپ بنویسین. من هر سال اردیبهشت ماه یه آزمایش چکاپ می دم"، بعضی ها با حال ظاهرا خوش میان پیش ما.  همیشه که قرار نیست بزن و بکش و اسلشر باشد فیلم هایی که ما داریم ! نقطه اوج قضیه جایی است که آزمایش ها و عکس ها و معاینات غیرطبیعی به نظر می آیند. جلوتر  باز هم غیرطبیعی . و معمولا کلی هم در حین این روند گوگل اطلاعات ضد و نقیض گذاشته در کاسه شان. هر بار استرس کشیده اند به خاطر ستاره هایی که در آزمایشات دیده اند و تا صبح نخوابیده اند.  و خیلی سخت است که به ک انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : جمله,جادویی, نویسنده : drnafis بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

1- ماموت اسم لپ تاپ منه . یه دل قدیمی با وزن دو کیلو و اندی. اولین مدل دو هسته ای که اومد به بازار. سال اول دانشگاه همراهم شد. البته باید به عرضتون برسونم از عهدی صحبت می کنم که وب کم هنوز زائده ای شبیه چشم آدم فضایی ها بود که اضافه می خریدم. هر چند با سرعت دایال آپ وب کم جز حرکات اسلوموشن و صورت هایی که در حالات غیرطبیعی فیکس می شد، چیزی نشان نمی داد. القصه ماموت اولش اسم نداشت. بعدها که لپ تاپ های جدیدتر رنگ و وارنگ سبک به بازار اومد تبدیل شد به ماموت خاکستری دل بر من ! خواستم بگم که قضیه خرابی ماموت اتفاق بزرگی بود که رفع شد. بعدتر درایو شبکه ش پیدا نمی شد. بعد یک هفته که توانستم وصل به ا انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : ماموت, نویسنده : drnafis بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

1- مدتهاست به این نتیجه رسیدم که به خواسته ای نمی رسم مگر این که دست از خواستنش برداشته باشم. این جور حرف زدن کمی کرخت گونه است، قبول! اما حقیقت اینه که انسان حیوان آرزومنده و با توجه به جمله ای که اول گفتم، شرایط ترسناک می شه... شاید همینه که می گن آدمی در رنج آفریده شده.. اینم قضیه رشته ما، درست همون لحظه که عزممُ جزم کردم که اورولوژی رو با تمام حواشی اش دوست دارم، گوش و حلق و بینی قبول شدم. چیزی که چند سال می خواستمش و نه این که الان نخوامش، نه، اما دست از خواستنش برداشته بودم. 2- سر قضیه اورولوژی به زعم خودم خیلی خودسازی کرده بودم. خواستم همین جا به همه اورولوژیست های خانم بگم که درود! 3 انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : سلاح, نویسنده : drnafis بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

  1- یکی از هم سالی های ما آقایی متولد ۴۴ه. اصل قضیه اینه که اصلا دل نمی ده به کار. کار که حالا هیچ. حرصی می ده سال بالا ها رو و روال طبقه بندی سال ها رو رعایت نمی کنه. یه روز چیف و باقی کلی بهش می گن که خیلی عقبه. بعدش بهم می گه:" خانوم دکتر. این مسابقه دو ماراتن رو دیدی؟ اونایی که قراره اول بشن تا ۶۰ متر آخر عقبتر از بقیه ن. منم فکر می کنم همونم".2- بچه شیشه خرده قورت داده. رضایت آندوسکوپی که می خوام از پدرش بگیرم توش احتمال خونریزی و عفونت و پارگی مری داره. میگه:" شما که می گی اگه شیشه هم بمونه همین مشکلات میشه. خب می ذارم شیشه سوراخش کنه. چه کاریه بدمش دست شما؟" خیلی هم منطقی. بچه رو هم با انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : شلیک,ماراتن, نویسنده : drnafis بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

نوجوانی دوره قورباغه بود. دوره راهنمایی دقیقا. بی شکلی بدو تولدش، دگردیسی تدریجی و شفافش، دوزیستی و پرش بلندش و حتی پاهاش منُ شیفته خودش می کرد. ترجیحش می دادم به کرم هایی که موذیانه پروانه می شدند. دوست داشتم جلوی همه دم ام بیفته و دست و پا در بیارم و بین دو تا عالم بتونم گردش کنم. پاهاش نمونه بارز زیبایی بود برام: بلند، کاربردی، قوی و زیبا. بعدتر کلاغ وارد صحنه شد. هوش، ذکاوت، سرتق بودن و نترس بودنش توجهمُ جلب می کرد. سعی می کردم کلاغ ها رُ بشناسم. الدوز نبودم اما شاید روزی یکی از کلاغ ها می شدم. یک جور سرسختی و پوست کلفتی باهوشانه داشت که جذبم می کرد. و بی خیالی و رندی البته. دوره حوالی انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : عمانم,آرزوست, نویسنده : drnafis بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36

 "با"یِ بسم الله  1- دلم لک زده بود برای چاه خودم. سرم را می کردم تویش و خودم را پیدا می کردم. گهگاه چشمم به نقش ماه می افتاد و حالم خوب می شد. گهگاه صدام که گم می شد . گه گاه صدایی که پژواک می شد. 2- برادران غیور دور و برم فراوان و منم مشتاق که هی... این دشت که شما می روید کجاست؟ فهمیدم دشت همان جایی است که در چاه م می کنند. صدای من را این بار از لبه چاه می شنوید. 3- ریش قرمز کوروساوا ، یک جایی که دختر تا صبح در چاه اسم کسی را صدا می کند و صبح روح پسر رو به مرگ به بدنش بر می گردد. من را هم صدا کردید در چاه . مرسی که روحم را برگرداندید. دعا می کنم زنده بمانم. با تشکر از روح برگردانندگان: انجمن شاعران ميت...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : نامه, نویسنده : drnafis بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36