خلع سلاح

ساخت وبلاگ

1- مدتهاست به این نتیجه رسیدم که به خواسته ای نمی رسم مگر این که دست از خواستنش برداشته باشم. این جور حرف زدن کمی کرخت گونه است، قبول! اما حقیقت اینه که انسان حیوان آرزومنده و با توجه به جمله ای که اول گفتم، شرایط ترسناک می شه... شاید همینه که می گن آدمی در رنج آفریده شده..

اینم قضیه رشته ما، درست همون لحظه که عزممُ جزم کردم که اورولوژی رو با تمام حواشی اش دوست دارم، گوش و حلق و بینی قبول شدم. چیزی که چند سال می خواستمش و نه این که الان نخوامش، نه، اما دست از خواستنش برداشته بودم.

2- سر قضیه اورولوژی به زعم خودم خیلی خودسازی کرده بودم. خواستم همین جا به همه اورولوژیست های خانم بگم که درود!

3- برای منی که حرف زدن با آدم ها سلاحم بود، قرار گرفتن تو شهری که زبان هم رو نمی فهمیم یک جور خلع سلاح به نظر می رسه. زندگی عجایب بسیار داره ! (نگید که خب نمی زدی این شهرُ! شهر به این خوبی. پیام هم منتقل می شه. فقط دیگه سلاح ندارم )

 پ.ن. بابت بی جواب گذاشتن کامنت های محبت آمیز پست قبل شرمنده م . دنبال خونه گشتن و جمع و جور کردن دسترسی به نتُ برام خیلی محدود کرده .  ممنونتونم باز:)

+ نوشته شده در شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۳ساعت 11:25 توسط دکتر نفیس |
انجمن شاعران ميت...
ما را در سایت انجمن شاعران ميت دنبال می کنید

برچسب : سلاح, نویسنده : drnafis بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:36